جدول جو
جدول جو

معنی محنت خور - جستجوی لغت در جدول جو

محنت خور
(خَ)
خورندۀ محنت. تحمل کننده رنج و سختی. غمخور. اندوه خور. که سختی و رنج برد. که بدبختی و آفات تحمل کند:
بیا ساقی آن می که محنت بر است
به چون من کسی ده که محنت خور است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
محنت خور
رنج خور رنجکش آنکه رنج کشد کسی که معاشش به رنج و محنت تامین شود: بیا ساقی آن می که محنت براست بچون من کسی ده که محنت خور است. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محنت بار
تصویر محنت بار
پر از رنج و محنت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مفت خور
تصویر مفت خور
کسی که بی رنج و زحمت چیزی به دست بیاورد، آنکه مال دیگران را به رایگان بخورد
فرهنگ فارسی عمید
(دَ دَ / دِ)
رنج کشیده، آنکه معاش او به رنج باشد
لغت نامه دهخدا
(خَ)
که محنت آورد. که رنجور و غمین سازد. که موجب درد و غم و اندوه گردد. که سختی دهد
لغت نامه دهخدا
(خَ طَ / طِ)
اندوه بار. سختی آور. رنج آور. نکبت بار. سخت. پرمشقت
لغت نامه دهخدا
(خَ طَ / طِ کَ / کِ)
برنده و زایل کننده محنت. غم زدا. اندوه بر:
بیا ساقی آن می که محنت بر است
به چون من کسی ده که محنت خور است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از محنت خوری
تصویر محنت خوری
محنت خور بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محنت بار
تصویر محنت بار
نکبت بار، پر مشقت، سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محنت بر
تصویر محنت بر
رنجکش، رنجکش آنچه محنت را رفع کند، محنت کش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفت خور
تصویر مفت خور
مفت خوار
فرهنگ لغت هوشیار
پربلا، پررنج، پرمرارت، پرمشقت، رنجبار، مرارت آمیز، مشقت آمیز، مشقت بار
فرهنگ واژه مترادف متضاد